معنی کلمه پرخواب در لغت نامه دهخدا
یافه کم گوی ای سنائی مدح او کز روی عقل
هیچ پرخوابی نجسته ست از طبیبان کوکنار.سنائی. || خواب آلوده ( صفتی چشم را ) :
دو جادوش پرخواب و پرآب روی
پر از لاله رخسار و چون مشک موی.فردوسی.بگشا بشیوه نرگس پرخواب مست را
وز رشک چشم نرگس رعنا بخواب کن.حافظ.|| در جامه ، که خَمَل بسیار دارد. مقابل کم خواب.