پربیم

معنی کلمه پربیم در لغت نامه دهخدا

پربیم. [ پ ُ] ( ص مرکب ) سخت ترسان. بیمناک. هراسان :
سناندار نیزه بدو نیم گشت
زواره زالکوس پربیم گشت.فردوسی.چو هومان ز دور آن سپه را بدید
دلش گشت پربیم و دم درکشید.فردوسی.ز سر تا میانش بدو نیم گشت
دل دیو از آن زخم پربیم گشت.فردوسی.دلش گشت پربیم و سر پرشتاب
وزو دور شد خورد و آرام و خواب.فردوسی.جهان از بداندیش پربیم بود
دل نیکمردان بدو نیم بود.فردوسی.چو آگاهی آمدسوی اردوان
دلش گشت پربیم و تیره روان.فردوسی.

معنی کلمه پربیم در فرهنگ عمید

سخت بیمناک، پرهول وهراس، ترسان.

معنی کلمه پربیم در فرهنگ فارسی

( صفت ) سخت ترسان بیمناک هراسان

جملاتی از کاربرد کلمه پربیم

شما را دل از رزم پربیم گشت جگرتان از ایشان به دو نیم گشت
بی شکوهت اصفهان پربیم و پر فریاد بود همچو بی ملاح مان کشتی بروز باد بود
چو هومان ز دور آن سپه را بدید دلش گشت پربیم و دم درکشید
پس آنگه گر توانی مرشد کامل به دست آور که ره دورست و پربیم و مسافر کش بیابانش
دلش بود پربیم و سر پر شتاب ازو دور بد خورد و آرام و خواب
چو آگاهی آمد سوی اردوان دلش گشت پربیم و تیره‌روان