پر هوس

معنی کلمه پر هوس در لغت نامه دهخدا

پرهوس. [ پ ُ هََ وَ ] ( ص مرکب ) کسی که نفس وی بسیار خواهشهای سبک و بیجا دارد. دارای آرزوی بسیار. بوالهوس. بلهوس. مقابل کم هوس :
شور شراب عشق تو آن نفسم رودز سر
کاین سر پرهوس شود خاک در سرای تو.حافظ.

معنی کلمه پر هوس در فرهنگ عمید

آن که هواوهوس بسیار دارد، بلهوس.

معنی کلمه پر هوس در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه هوس بسیار دارد دارای آرزوی بسیار بوالهوس بلهوس مقابل کم هوس.

جملاتی از کاربرد کلمه پر هوس

بوی خون می آید از رنگینی گلزار او! نشنوی ای پر هوس گویا ز کامی از هوی؟!
نوبهارست و دل پر هوس و بادهٔ ناب حبذا روی نگار و لب کشت و سر آب
ز طنین غلغلهٔ مگس‌، به فلک رسیده پر هوس همه سوست باد بروت و بس‌، که به پشم کنده نمی‌رسد
موسی کفی عیسی نفس در هند و روم از تست و بس هم جان رهبان پر هوس هم قصر قیصر سوخته
گر سوزش سینه را به کس می‌داری وز مهر ضمیر پر هوس می‌داری
چو جلوگاه حواصل شد آشیانۀ زاغ مکن به پر هوس در هوای دل پرواز
جگر پر خون و جانها پر هوس بود قدم می‌رفت و روها باز پس بود
رفت آن بیچاره جانی پر هوس ماند با شیرین همین پرویز و بس
خانهٔ نفس است خلد پر هوس خانهٔ دل مقصد صدق است و بس