پرطمع. [ پ ُ طَ م َ ]( ص مرکب ) که چشمداشت بسیار دارد. طماع : قناعت سرافرازد ای مرد هوش سر پرطمع برنیاید ز دوش.سعدی.چه خوش گفت خرمهره ای در گلی چو برداشتش پرطمع جاهلی.سعدی.
معنی کلمه پر طمع در فرهنگ عمید
آن که طمع بسیار دارد.
معنی کلمه پر طمع در فرهنگ فارسی
( صفت ) که طمع بسیار دارد طماع .
جملاتی از کاربرد کلمه پر طمع
فرانسوا : کنون که حال چنین است پس مواظب باش فضول پر طمع بلهوس، مواظب باش
درونی پر طمع جامی مزن طعن که در طبع فلان ممسک کرم نیست
لشکرش شد پر طمع تا لشکر جودش بدید در چنان لشکر طمع را لشکری کردن سزد
داد از دل پر طمع چه دارم بر خیره چرا کنم سر از داد
چون ترازو دید خصم پر طمع سرکشی بگذارد و گردد تبع
قناعت سرافرازد ای مرد هوش سر پر طمع بر نیاید ز دوش
چه خوش گفت خرمهرهای در گلی چو برداشتش پر طمع جاهلی