پخل

معنی کلمه پخل در لغت نامه دهخدا

پخل. [ پ ُ ] ( اِ ) پَرپَهن . فَرفَخ. خرفه. بقلةالحمقاء. رجله.

معنی کلمه پخل در فرهنگ معین

(پُ ) (اِ. )نک خرفه .

معنی کلمه پخل در فرهنگ عمید

کاه جو یا گندم که هنوز کوبیده و خرد نشده باشد، ساقه های خشک شدۀ جو یا گندم، کاه درشت.

معنی کلمه پخل در فرهنگ فارسی

کاه درشت، کاه جویاگندم که هنوزکوبیده وخردنشده
( اسم ) پرپهن خرفه فرفخ بقله الحمقائ رجله .

معنی کلمه پخل در ویکی واژه

نک خرفه.

جملاتی از کاربرد کلمه پخل

شهر بشرویه دارای چند بازارچه صنایع دستی مستقر در خانه های قدیمی (دوره ایلخانی تا قاجار) است و از صنایع دستی این شهر می‌توان به برک بافی، جاجیم بافی، پخل بافی، فرش بافی، مینا کاری، سفالگری و خراطی و معرق کاری اشاره کرد.