معنی کلمه پخته رای در لغت نامه دهخدا پخته رای. [ پ ُ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) مجرّب. آزموده. فهمیده. عاقل. لبیب : شنید این سخن مرد کارآزمای کهن سال و پرورده و پخته رای.سعدی ( بوستان ).