معنی کلمه پای گیر در لغت نامه دهخدا پایگیر. ( ن مف مرکب ) پابند. مقید. ( آنندراج ) : بقید زلف تا جانم اسیر است دلم در دام فتنه پایگیر است.اسیری لاهیجی ( از آنندراج ).
معنی کلمه پای گیر در فرهنگ عمید ۱. پابند.۲. [مجاز] مقید.۳. چیزی که پا به آن گیر کند.۴. [مجاز] آنچه انسان به آن گرفتار و پای بند شود.
معنی کلمه پای گیر در فرهنگ فارسی ( اسم ) یا پای گیر کسی شدن . ضرر یا جنحه و یا جنایتی بدو تعلق گرفتن .پابند، مقید، آنچه انسان پای بند آن باشد
جملاتی از کاربرد کلمه پای گیر ور همدانم نشدی پای گیر همره آن طرفهٔ بغدادمی بقید زلف تا جانم اسیر است دلم در دام فتنه پای گیر است ز دست هستی خود سر نبردی سیف فرغانی اگر زنجیر عشق تو نبودی پای گیر دل