پای گل

معنی کلمه پای گل در لغت نامه دهخدا

پای گل. [ ی ِ گ ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پای گلبن. زیر گلبن :
مده جام می و پای گل از دست
ولی غافل مشو از دهر سرمست.حافظ.

معنی کلمه پای گل در فرهنگ فارسی

پای گلبن زیر گلبن

جملاتی از کاربرد کلمه پای گل

بهار می رسد، آیا بود که در چمنی نشسته پای گل و یاسمین تو باشی و من؟
صحبت مستان تمام عمر در پای گل است بلبلان را گرچه صحبت بر سر گل می‌شود
چون خوار خورد به پای گل آب چه باک در پای گل یل محمد خارم
گرنبیند همچو نرگس زیر پا می زیبدش گر نخیزد پیش پای گل زجا می زیبدش
گل آمد به کف جام جامی چه عیب که در پای گل جام گلگون خورم
در پای گل میان چمن جام می بکف واندر کنار سرو خرامانم آرزوست
هیچ از تو حاصلم نیست دردا که عین خار است در پای گل نشستن، وان گه گلی نچیدن
با گونه چو لاله بیاور شراب پیر در پای گل که عالم فرتوت شد جوان
از برای نثار پای گل است نقد غنچه که در حرمدان است
گر صیف بودی بی‌زدی، خاری نخستی پای گل ور بی‌خماری می‌بدی، انگور را نفشردمی