پای طاق

معنی کلمه پای طاق در لغت نامه دهخدا

پای طاق. ( اِخ ) موضعی به مغولستان و امیرتیمور گورکان بسال 776 هَ. ق. قمرالدین دوغلات را که در مغولستان از او سرداری کلانتر نبود منهزم ساخت و تا موضع پای طاق تعاقب کرد. رجوع به حبیب السیر ج 2 ص 135 شود.

معنی کلمه پای طاق در فرهنگ فارسی

موضعی به مغولستان

جملاتی از کاربرد کلمه پای طاق

بنای حسن ز اول نهاده اند بناز به سنگ سخت دلی پای طاق آن ابروست
این بازار که از نظر معماری دارای سه فضای جداگانه است، گذرگاه (برای گذر مشتریان)، حریم مغازه (به بلندای نزدیک به ۲ پله بالاتر از سطح زمین)، فضای مغازه (جایگاه فروش) است. بازار دارای پنج در بزرگ است که در چهار سوی آن جای گرفته‌است. هم چنین شامل دو راهروی شمالی - جنوبی و شرقی - غربی است که چون صلیبی یکدیگر را قطع کرده‌اند. در تقاطع این دو رشته چهار سوق قرار گرفته‌است که بر روی یک هشتی قرار دارد. این چهار سوق دارای طاق بزرگ ضربی محکمی است و در پای طاق نیز چند ترنج آجرکاری شده‌است. در هشتی نیز مغازه‌هایی چهارگوش در دو طبقه وجود دارد.[نیازمند یادکرد دقیق]
آشفته تا مقیم در مرتضی شدی با پای طاق کاخ مسیحا شکسته ای