پای سنگ. [ س َ ] ( اِ مرکب ) معیار. ( مهذب الاسماء ). || آنچه برای تساوی دو کفه در ترازو نهند. ( فرهنگ رشیدی ). پارسنگ : لیک در میزان حلمت کم بود ازپای سنگ.کاتبی ( از فرهنگ رشیدی ).و رجوع به پاسنگ و پارسنگ شود.
معنی کلمه پای سنگ در فرهنگ فارسی
( اسم ) سنگی که در یک کف. ترازو گذارند تا با کف. دیگر برابر گردد پارسنگ پاهنگ .
جملاتی از کاربرد کلمه پای سنگ
اندر بیابانی که دی از سهم او آورد خوی آن باد پای سنگ پی تنها همی کردی چرا
مرا مقابل خصمان خویشتن بینند چو پای سنگ بر سنگ و ویل پیش مغاک