پای خار
معنی کلمه پای خار در فرهنگ فارسی
سنگ پا نسفه
جملاتی از کاربرد کلمه پای خار
خاربن دان هر یکی خوی بدت بارها در پای خار آخر زدت
آنکه نتوانستی اش در پای خار دید اینک بین به زنجیرش فگار
درین میانه بدست کسی دهد دولت گل وصال که در پای خار من دارد
بار بر سر گرفته ره درپیش رفته در پای خار چون باشد
گل از خجالت رویش میان صحن چمن بریخت دردم و در دست و پای خار افتاد
نمی کشم دگر از پای خار راه تو را ز بس کشیده ام از دست دوریت [خواری]
ز بویت شش جهت گلدسته بند است به پای خار و گل جان میتوان داد
بگیر از آتش سوزنده تعلیم سبکروحی که با آن سرکشی در پیش پای خار برخیزد
دل فسرده نه دستی ز کار و بار کشید که در ره تو تواند ز پای خار کشید
به پای خار مغیلان به دست بند ستم ز فرق تا قدم از تازیانه نیلی فام