پای برجائی

معنی کلمه پای برجائی در لغت نامه دهخدا

پای برجائی. [ ب َ ] ( حامص مرکب ) رُسوخ. استواری. ثبات. پایداری. استقامت. ایستادگی. ثبات قدم.

جملاتی از کاربرد کلمه پای برجائی

ازان که گه بلرزد تا بدانی که او هم پای برجائی ندارد