پاک شده

معنی کلمه پاک شده در لغت نامه دهخدا

پاک شده. [ ش ُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) سترده. زدوده. ممحو. ممحوه. ممحی. ممحیه. محو شده. زایل شده. مطموس. مطموسه. منسوخ. محکوک. ممحوق. ممحوقه. || بری. عاری. || پاک. زکّی. منقّح. مطهّر.

معنی کلمه پاک شده در فرهنگ عمید

۱. پاکیزه شده.
۲. سترده، زدوده، محوشده.

معنی کلمه پاک شده در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- سترده زدوده زایل شده محو شده مطموس منسوخ محکوک ممحوق . ۲- بری عاری . ۳- پاک پاکیزه زکی منقح مطهر .

جملاتی از کاربرد کلمه پاک شده

جامی از هستی خود پاک شده در ره فقر و فنا خاک شده
او پاک شده است و خام ار در حرم است در کیسه بدان رود که نقد درم است
سراپا جوهری کز گوهر پاک شده آیینه سان شه را نظرگاه
ز تخم کیان ما دو پوشیده پاک شده رام با او ز بیم هلاک