پاک زن

معنی کلمه پاک زن در لغت نامه دهخدا

پاکزن. [ زَ ] ( اِ مرکب ) عفیفه. حصناء. محصنه. کریمه. طاهره :
به ایرانیان گفت کان پاکزن
مگر نیست با این بزرگ انجمن.فردوسی.بدو گفت بهرام کای پاکزن
مرا اندرین داستانی بزن.فردوسی.همی گفت هر کس که این پاکزن
چه نیکو سخن گفت بر انجمن.فردوسی.بگفتار او رام گشت انجمن
فرستاده شد نزد آن پاکزن.فردوسی.

معنی کلمه پاک زن در فرهنگ عمید

زن پاک، زن پاک دامن، زن عفیف.

معنی کلمه پاک زن در فرهنگ فارسی

( اسم ) زن پاک زن پاکدامن عفیفه کریمه محصنه طاهره .
عفیفه محصنه

جملاتی از کاربرد کلمه پاک زن

به ایرانیان گفت کان پاک زن مگر نیست با این بزرگ انجمن
همی‌گفت هرکس که این پاک زن سخن گوی و روشن دل و رای زن
بدو گفت بهرام کای پاک زن مرا اندرین داستانی بزن