معنی کلمه پامرد در لغت نامه دهخدا پامرد. [ م َ ] ( اِ مرکب ) پایمرد. یاری دهنده. دستیار : سالاربار مطران پامرد جاثلیق قسیس باربر نه و ابلیس بدرقه.سوزنی.
جملاتی از کاربرد کلمه پامرد مرا امروز اختر سازگار است زمین پامرد و گردون دستیار است دید پامرد آن همایون خواجه را اندر آن شب خواب بر صدر سرا