معنی کلمه پالانگری در لغت نامه دهخدا پالانگری. [ گ َ ] ( حامص مرکب ) پالاندوزی : پالانگریی بغایت خودبهتر ز کلاه دوزی بد.نظامی.
جملاتی از کاربرد کلمه پالانگری به چشمی بیند این دیو آن پری را که خر در پیشهها پالانگری را این چرا پالانگری بر خود گماشت جامه و زربفت و دیبا را گذاشت