پازوار

معنی کلمه پازوار در لغت نامه دهخدا

پازوار. [ زَ ] ( اِخ ) بلوکی به شهرستان بابل ( بارفروش ) دارای هجده قریه و سه فرسنگ در یک فرسنگ و نیم مربع مساحت. و بندر بابلسر ( مشهدسر ) کرسی آن است. حدود آن از شمال ، بحر خزر و از مشرق بلوک با نصرکلا و از جنوب قصبه امیرکلا و حومه آن و از مغرب بلوک رودبست و دابر است. و بدانجا گردکان بسیار است.

معنی کلمه پازوار در فرهنگ فارسی

بلوکی بشهرستان بابل

جملاتی از کاربرد کلمه پازوار

پس از مرگ شاه عباس او به پازوار بازگشت و تا آخر عمر در آنجا زیست؛ روایتی نیز نقل می‌کند که وی ملک‌الشعرای دربار خیرالنساء بیگم مادر شاه‌عباس بوده و در پیش از جلوس شاه‌عباس نیز در دربار صفویه نقش برجسته‌ای داشته.
این روستا در دهستان پازوار قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته، جمعیت آن ۴۷۰نفر (۱۲۴خانوار) بوده‌است.
این روستا در دهستان پازوار قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۹۵ صورت گرفته، جمعیت آن ۱۲۷۷ نفر (۳۳۱خانوار) بوده‌است. این روستا هم جوار روستای پایین احمدکلا می‌باشد. ما بین این دو روستا ۱۰۰ هکتار زمین پوشیده از چمن قرار دارد.
این روستا در دهستان پازوار قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته، جمعیت آن ۶۶۷نفر (۱۷۵خانوار) بوده‌است.