پادشه زاده

معنی کلمه پادشه زاده در لغت نامه دهخدا

پادشه زاده. [ دْ / دِش َه ْ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) پادشاه زاده :
پادشه زاده یوسف آنکه هنر
جز بنزدیک او نکرد مقرّ.فرخی.خسرو پردل ستوده هنر
پادشه زاده بزرگ اورنگ.فرخی.

معنی کلمه پادشه زاده در فرهنگ فارسی

( اسم ) پادشاهزاده شاه زاده.
پادشاه زاده

جملاتی از کاربرد کلمه پادشه زاده

پادشاهی چون تویی از پادشاهان جهان پادشاهی را به تست ای پادشه زاده نسب
پس واجب آمد معلم پادشه زاده را در تهذیب اخلاق خداوندزادگان أنبَتَهم اللهُ نباتاً حسناً اجتهاد از آن بیش کردن که در حقّ عوام.
رشک بر کودک لشکر شکن ما دارد پادشه زاده که هستند ز خاصان سپهش