وحدت و کثرت

معنی کلمه وحدت و کثرت در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] وحدت و کثرت (فلسفه). واحد و کثیر دو مفهوم هستند که قسیم یکدیگر و از اقسام موجود می باشند. این دو، از مفاهیم عامه ای هستند که چون مساوی با مفهوم وجود هستند، تصورشان ضروری است و از تعریف بی نیازند.
عده ای از فلاسفه معتقدند که مفهوم واحد، نزد عقل اعرف است و مفهوم کثیر، نزد خیال. پس هر کدام از این دو، اگر چه از اموری هستند که در ذهن نقش می بندند ولی چون آنچه که در خیال ترسیم می شود از محسوسات است و محسوسات هم اموری هستند که دارای کثرت هستند، پس کثرت در وهلۀ اول در خیال، نقش بسته و عقل آن را از خیال انتزاع می کند پس کثرت نزد خیال شناخته شده تر از وحدت است، در حالی که وحدت امری است عقلی، چون معقولات از امور عامه ای هستند که در اولین مرحلۀ تصرف عقل در آنها، واحد تصور می شود و سپس اقسام دیگر تصویر می شود، پس وحدت نزد عقل شناخته شده تر از کثرت است.
وحدت و کثرت از معقولات ثانیه
وحدت و کثرت از نوع معقولات ثانیه فلسفی هستند چون هر مفهومی که هم بر ممکن و هم بر واجب صادق باشد، مفهوم ماهوی نیست و از مفاهیمی است که از وجود انتزاع یافته است.
بررسی تعاریف وحدت و کثرت
بنابراین که این دو مفهوم از مفاهیم بدیهی و ضروری باشند، تعریفهایی که از این دو مفهوم شده است، تعریفهای حقیقی نمی باشند و همگی گرفتار دور فلسفی می باشند. مثلا تعریف واحد به "چیزی که از جهت واحد بودن، قابل تقسیم نیست. " که هم انقسام (که همان کثرت است) در این تعریف آمده پس شناخت واحد، منوط به شناخت کثیر شده است و هم، قید "واحد" در تعریف اخذ شده است (از جهت واحد بودن) و این همان، تعریف شیء با خودش است. و یا تعریف کثیر به "مفهومی که از اجتماع چند وحدت به وجود می آید" اشکالش این است کهاولا؛ قید وحدت در تعریف کثیر اخذ شده در حالی که شناخت خود وحدت، منوط به شناخت کثرت بود. ثانیا؛ در تعریف کثیر "اجتماع" آمده است که، تعریف شیء با خودش می باشد. پس حق این است که تعریف هر دو مفهوم، تعریفی لفظی و جهت تنبیه بر معنای آن و تمییز آن بین معانی موجود نزد ذهن است. دسته دوم معتقدند که اخذ قید وحدت در تعریف کثرت، اشکالی ندارد چون وحدت در اولین مرحلۀ تصور معقولات قرار دارد و به ذات خودش شناخته می شود نه توسط چیز دیگری، پس تعریف کثرت به وسیله وحدت، تعریفی عقلی است. و تعریف واحد به وسیلۀ کثرت (و انقسام) هم باعث می شود که تعریفی تنبیهی باشد. و هر دو دسته، واحد را به "چیزی که از جهت واحد بودن، قابل تقسیم نیست" و کثیر را به "چیزی که تقسیم می شود" تعریف کرده اند. این بحث در زمان شیخ الرئیس و شاگردان او و فلاسفه معاصر ایشان، بخش جداگانه ای نداشته است بلکه در باب معقولات، در ذیل بحث از کم منفصل، بحث از کثرت شده است و چون ایشان، واحد را جزء اعداد نمی دانستند، بحث از وحدت را هم استطرادی و به تبع بحث کثرت مطرح کرده اند. اما از زمان ملاصدرا به بعد، فلاسفه این بحث را به صورت مستقل مطرح کرده اند.
تقابل بین وحدت و کثرت
...

جملاتی از کاربرد کلمه وحدت و کثرت

اما اصول علم اول دو فن بود: یکی معرفت اله، سبحانه و تعالی، و مقربان حضرت او که به فرمان او، عز و علا، مبادی و اسباب دیگر موجودات شده اند، چون عقول و نفوس و احکام افعال ایشان، و آن را علم الهی خوانند؛ و دوم معرفت امور کلی که احوال موجودات باشد از آن روی که موجودند، چون وحدت و کثرت و وجوب و امکان و حدوث و قدم و غیر آن، و آن را فلسفه اولی خوانند. و فروع آن چند نوع بود، چون معرفت نبوت و شریعت و احوال معاد و آنچه بدان ماند.
غیر و عینی و وحدت و کثرت هم تو مجموع و هم تو تنهایی
مشو ز وحدت و کثرت دوبین، که یک نورست که آفتاب شود روز و شب ستاره شود
در حضرت او وحدت و کثرت دریاب در موج و حباب می‌ نگر یعنی آب
چند جامفرد در جمع روی گشت و دو نیست وحدت و کثرت در دیده صاحب نظران
وحدت از ذاتست و کثرت از صفات وحدت و کثرت بجو از کاینات
ز کثرت سوی وحدت شو ز وحدت سوی کثرت آی ز راه وحدت و کثرت توان دانستن اسما را
وصول وحدت و کثرت به هم معاذالله من و تو شرک بود در برابر ذوالمن
آیت غیب و شهادت را بخوان وحدت و کثرت از آن هر دو بدان
عین عشق از وحدت و کثرت غنی است فارغ از شرح و بیان است ای پسر