وتار

معنی کلمه وتار در لغت نامه دهخدا

وتار.[ وَت ْ تا ] ( ع ص ) زه تاب. ( دهار ) ( انساب سمعانی ).
وتار. [ وِ ] ( ع مص ) مواترة. ( منتهی الارب ). در پی یکدیگر شدن. || یک روز یا دو روز در میان روزه داشتن. || نامه و خبر در پی یکدیگر فرستادن یکان یکان با مهلت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به مواتره شود.

معنی کلمه وتار در فرهنگ فارسی

در پی یکدیگر شدن یا یک روز یا دو روز در میان روزه داشتن

معنی کلمه وتار در فرهنگ اسم ها

اسم: وتار (پسر) (کردی) (تلفظ: vetar) (فارسی: وِتار) (انگلیسی: vetar)
معنی: مقاله، سخنرانی، مقالة، سخنرانی ( نگارش کردی

جملاتی از کاربرد کلمه وتار

به ناله ها که زدل می کشد بلند اقبال دگر نوای نی وچنگ وتار را چکنم
اهل دل دارند سرّ یار من آنکه در جان است پود وتار من
تار و پود ردی عارف ذات احدیست جامه عامی پود هوس وتار هویست
بیا که تا تو چو گل رفته ای ز بزم برون ز هم نمی گسلد پود وتار گریه شمع
گر بود خانه تنگ وتار ای یار قدمی نه به چشم روشن من
بیش از صدها وتار و چند کتاب در پهنه ی سکسوالیته، دین و سیاست از او منتشر شده است.
این فرش زمردی ببینید کش از نخ سبزه پود وتار است
گفتمش شب ها مه من درچه کاری بود گفت داشت بر کف گاه ساغر گاه چنگ وتار داشت