واکن
معنی کلمه واکن در لغت نامه دهخدا

واکن

معنی کلمه واکن در لغت نامه دهخدا

واکن. [ ک ِ ] ( ع ص ) نشسته. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). جالس. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || پرنده نشسته بردیوار یا چوب یا درخت. ( از اقرب الموارد ). || مرغ بیضه در زیر گرفته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مرغ تخم در زیر گرفته. ( ناظم الاطباء ). ج ، وُکون.
واکن. [ ک ُ ] ( نف مرکب ) واکننده. بازکننده. گشاینده. || ( اِمرکب ) ابزار باز کردن در قوطی و بطری و امثال آن.
- در بطری واکن ؛ آلت باز کردن در بطری.

معنی کلمه واکن در فرهنگ فارسی

( صفت ) وا کننده باز کننده . یا در واکن . ابزاری که در قوطی و بطری و مانند آنرا باز کند. یا در بطری واکن .
نشسته . یا پرنده نشسته بر دیوار یا چوب یا درخت

معنی کلمه واکن در دانشنامه عمومی

واکن ( به لاتین: Wakken ) یک منطقهٔ مسکونی در بلژیک است که در دانترژم واقع شده است. واکن ۵٫۳۶ کیلومتر مربع مساحت و ۲٬۸۰۱ نفر جمعیت دارد.
واکن (شلسویگ هولشتاین). واکن ( به آلمانی: Wacken ) یک شهر در آلمان است که در Schenefeld واقع شده است. واکن ۱٬۸۵۰ نفر جمعیت دارد.
معنی کلمه واکن در فرهنگ فارسی
معنی کلمه واکن در دانشنامه عمومی

جملاتی از کاربرد کلمه واکن

با پری در شیشه کردن دیو را انصاف نیست عقل را واکن ز سر در کار عشق اندیشه کن
گردید از زیاده سری خرج گاز، شمع واکن ز سر علاقه دستار خویش را
در دل چو غنچه چند کنی رنگ و بو گره؟ واکن به ناخن از دل پرآرزو گره
هم قدم کن دست و سر را ای پسر واکن از هم زانچه گفتم بیشتر
چشم عبرت واکن و بنگر تو در خاک عدم افسر شاهی طراز نقش دامان گداست
تو هم دری چو شرر واکن و ببند، بس است به‌ کارخانهٔ فرصت‌، عدم تماشایی ‌ست
سر برآر از خواب غفلت دیده واکن پیش از آنک خویشرا درگور بینی دیده را چون واکنی
تو هم گر مرد راهی دیده واکن برو عاشق شو و کار خدا کن
جهان خفته به هذیان ترانه‌ها دارد توگوش واکن و تعبیر خواب را دریاب
بیدل چو گل اگر فکنی طرح انبساط چشمی به خویش واکن و بر پیش و پس بخند