وانک
معنی کلمه وانک در لغت نامه دهخدا

وانک

معنی کلمه وانک در لغت نامه دهخدا

وانک. [ ن ِ ] ( ع ص ) مرغ بر خایه نشسته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). واکن. ( اقرب الموارد ). مرغ تخم در زیر گرفته. مقلوب واکن است. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه وانک در فرهنگ فارسی

مرغ برخایه نشسته . واکن . مرغ تخم در زیر گرفته

معنی کلمه وانک در دانشنامه عمومی

وانک (هادروت). وانک ( ارمنی: Վանք ) یک منطقهٔ مسکونی در جمهوری آرتساخ است که در استان هادروت واقع شده است.
معنی کلمه وانک در فرهنگ فارسی

جملاتی از کاربرد کلمه وانک

هر که او از سر برآید پای بر فرقش منه وانک او از پا درآید پای او از گل برآر
آنک گوید جمله حق‌اند احمقیست وانک گوید جمله باطل او شقیست
آملیا وانک یک زن بیوه با پسر شش ساله‌اش ساموئل زندگی می‌کند. او شوهر خود (اسکار) را در یک تصادف از دست داده‌است. ساموئل شروع به نمایش رفتارهای نامنظم می‌کند و در برابر یک هیولای خیالی، سلاح‌هایی را می‌سازد و بی‌خواب می‌شود. ساموئل به خاطر بردن سلاح‌های خود به مدرسه‌اش اخراج می‌شود. یک شب مادر ساموئل کتابی را برایش می‌خواند، به نام آقای بابادوک. با عنوان هیولایی انسان‌نما، رنگ‌پریده و با انگشتان بلند. ساموئل اعتقاد دارد بابادوک واقعی است و تداوم او باعث می‌شود که آملیا برای راحتی او، شب‌ها نخوابد.
آنک بیرون برد رفعش چین ز رخسار سپر وانک دور افکند عدلش خم ز ابروی کمان
ما فرو رفتیم در دریای عشق وانک عاقل بود بر ساحل بماند
«آدریس خان» ملقب به (تاجر باشی)، «سهراب خان، هاکوپ خان و کاراپت خان» نیز از جمله بازرگانان مشهور ارمنی ساکن قزوین بودند. نامه‌های متعددی با مهر برجسته از شرکت تجارتی برادران تومانیان [تومانیانس] در آرشیو کلیسای وانک وجود دارد.»
اهل معنی را از او صورت نمی بندد فراق وانک این صورت نمی بندد ز معنی غافلست
وانک وانک چنار پنجه کشید کش بگیرد برهگذر دامن
آنجا ز نوک رمح تو گیرد حذر قضا وانک ز حد تیغ تو جوید امان قدر
او در نبردها دو بار مجروح شد. در ۱۴ ژانویه ۱۹۹۳ در نبردی در اطراف روستای وانک درگذشت.
آنکه پای منبرش بودی فلک را بوسه جای وانک رای انورش بودی ملکرا ترجمان
در میان دلق‌پوشان یک فقیر امتحان کن وانک حقست آن بگیر
تیر باران بلا را من مسکین سپرم وانک شد غرقه نباشد خبر از بارانش