واقعات

معنی کلمه واقعات در لغت نامه دهخدا

واقعات. [ ق ِ ] ( ع اِ ) ج ِ واقعة : درویش از این واقعات خسته خاطر همی بود. ( گلستان ). رجوع به واقعه شود.

معنی کلمه واقعات در فرهنگ فارسی

(صفت اسم ) جمع واقعه : ((درویش ازین واقعات خسته خاطر همی بود . ) )

جملاتی از کاربرد کلمه واقعات

ز واقعات ره عشق جمله با خبرم درین طریق ز من پرس هرچه می‌پرسی
تاریخ واقعات شهان نانوشته ماند افسانه ای که گفت «نظیری » کتاب شد
پس چون لحظه ای بیاسود گفت کراست در عشق سئوالی و درین باب اشکالی، بگوئید و درمان خود بجوئید، که کلید واقعات و خیاط مرقعات او منم، مبهم او بر زبان مکشوف است و مشکل او ببیان من موقوف.
پیکان واقعات دلم را به غم بدوخت مهر رخت به آتش هجران مرا بسوخت
سخندان همین بس که در واقعات کند تجربت در حیات و ممات
ز واقعات سپاهان عجب نباشد اگر چو غنچه گردد خونین دل و روان نرگس
ز ماجرای من او را که می کند آگاه ز واقعات من او را که می کند اعلام
بابُرنامه، که آن را واقعات بابُری و تُزک بابُری نیز خوانده‌اند، خاطرات و نظرات ظهیرالدین بابر است که به زبان تُرکی جغتایی (زبان جغتایی) و با نثری ساده نگاشته شده‌است و حوادث سال‌های ۸۹۹ تا ۹۳۶ ه‍.ق را در بر می‌گیرد. شخصیت بابر در این اثر که عقاید و آراء خود را در موضوعات مختلف بیان کرده، منعکس است. بابرنامه از جنبه‌های مختلف تاریخی، جغرافیایی، مردم‌شناسی و ادبی ارزشمند است و به گفتهٔ کوپریلی یکی از بهترین آثار نثر جغتایی به‌شمار می‌رود.[نیازمند منبع]