وارثی

معنی کلمه وارثی در لغت نامه دهخدا

وارثی. [ رِ ] ( ص نسبی ) منسوب به وارث.
وارثی. [ رِ ] ( اِخ ) اردبیلی. صاحب تذکره صبح گلشن درباره او چنین آرد: وارثی اردبیلی متروکات شعراء سلف را خلفی وارث بوده و دیار سخن را خامه سنجیده طرازش بکمال آسانی پیموده :
از اوست :
وارثی را بارها گفتم که ترک عشق کن
پند من نشنید چندانی که دشمن کام شد.
بزندگیم کدام آرزو برآوردی
که باز روز پسین نخل ماتمم باشی.( از تذکره صبح گلشن ص 579 ).
وارثی. [ رِ ] ( اِخ ) سبزواری. شاعری بود فهمیده و سنجیده و در دور اکبری ( اکبرشاه ) بشهر دهلی رسیده :
چو بیدردانه آهی میکشی ای وارثی هر دم
تو عاشق نیستی بیهوده رسوا میکنی خود را.( از تذکره صبح گلشن ).

معنی کلمه وارثی در فرهنگ فارسی

سبزواری شاعری بود فهمیده و سنجیده و در دور .

جملاتی از کاربرد کلمه وارثی

زان شود کار وارثی به رواج یا کند دست حادثی تاراج
سنت انتخاب شاه در مواردی که وارثی برای تاج وجود نداشت یا جهت تأیید وارث از همان ابتدا در لهستان وجود داشت. افسانه‌های لهستانی از قرن ۹ میلادی اشاره دارند که برای انتخاب پیاست چرخ‌ساز و پسرش شموویت به شاهی انتخابات برگزار شد هرچند که منابع معتبری از آن دوره در دست نیست و نمی‌توان فهمید که این انتخابات‌ها واقعی بودند یا صرفاً به صورت نمادین برگزار شدند. انتخابات در گردهمایی به نام ویتس برگزار می‌شد و حق انتخاب صرفاً برای تعداد محدودی از اشراف و مقامات لهستان برقرار بود که به شدت تحت تأثیر سنت‌های محلی و قدرت حاکم قرار داشت.
علمشان را ندیده‌ام به یقین وارثی حق‌تر از جمال‌الدّین
این کی بخشیدت خریدی وارثی ریع را چون می‌ستانی حارثی
از آن‌جایی که آناندا وارثی نداشت، بهومیبول، برادر ۱۸ ساله‌اش پس از او به سلطنت رسید.
به فیض یابی مقتول عشق، رشک برند که هم قاتل و هم وارثی و هم دیتش
تو وارثی کیان را چون در قرون ماضی داراب را سکندر جمشید را فریدون
یاقوت مدتی نیز در شهرهای مختلف خراسان از جمله مرو اقامت گزید و از کتابخانه‌های بزرگ این شهرها برای مطالعات و تحقیقات خود استفاده کرد. او پس از سه سال اقامت در مرو، در پی هجوم مغولان به ایران به عراق و از آنجا به شام گریخت. در سال‌های پایانی عمر، یاقوت به تجارت و مطالعات خود ادامه داد و توانست نگارش برخی از آثار خود را به پایان برساند. او در سال ۶۲۶ قمری در کاروانسرایی در حلب درگذشت؛ در حالی که وارثی نداشت و وصیت کرده ‌بود کتاب‌هایش به مسجدی در بغداد اهدا شود.
دو پسر و ۴ دختر حاصل ازدواج او با یوشیناکا بود. پس از مرگ برادرش که وارثی بر جا نگذاشته بود پسر ارشدش اوئه‌سوگی تسونانوری به فرزندخواندگی برادرش درآمد و به این ترتیب بیستمین رهبر خاندان اوئه‌سوگی شد و پس از آن دومین دختر و سپس دومین پسرش در سن ۸ سالگی (۱۶۸۵–۱۶۷۸) درگذشت و این بار کیرا یوشیناکا بدون پسر و وارث شد. بنابر این در اواخر سال ۱۶۸۸ دومین پسر، پسر ارشدش کیرا یوشیچیکا به فرزندخواندگی پدربزرگش یوشیناکا درآمد.
معنای نام او یعنی: مردوک وارثی (یا جانشینی) به من داده است. وی شاهزاده‌ای کلده‌ای بود که تاج و تخت بابل را قبضه کرد. او را به عنوان یکی از پادشاهانی می‌شناسند که علی‌رغم برتری و تفوق نظامی آشور در آن زمان، توانسته استقلال بابل را برای بیش از یک دهه حفظ کند. سارگون دوم پادشاه آشور، متحدان اپل‌ایدین را که دول عیلام، آرام و اسرائیل بودند، شکست داد و قلع و قمع کرد و سرانجام در سال ۷۱۰ پ.م وی را از تخت سلطنت بابل به زیر کشید.
تاج و تختش به وارثان بسپرد هر که زو وارثی بماند نمرد