وابن

معنی کلمه وابن در لغت نامه دهخدا

وابن. [ ب ِ ] ( ع اِ ) احد. یکی. گویند ما فی الدار وابن ( ای احد )؛ کسی نیست در سرای. در خانه کسی نیست. وکذا ما فی الدار وابر. ( تاج العروس ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). در مقام نبودن کسی در جایی ذکر شود.

معنی کلمه وابن در فرهنگ فارسی

احد یکی

جملاتی از کاربرد کلمه وابن

پدر او علی وابن الحسین آنکه زین العباد می خوانی