وابر

معنی کلمه وابر در لغت نامه دهخدا

وابر. [ ب ِ ] ( ع اِ ) کسی. احدی : مابه وابر؛ کسی در آن نیست. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). یقال مابالدار وابر؛ ای احد. ( مهذب الاسماء ).

معنی کلمه وابر در فرهنگ فارسی

کسی . احدی

جملاتی از کاربرد کلمه وابر

تشنه محتاج مطر شد وابر نه نفس را جوع البقر بد صبر نه
او در فیلادلفیا، پنسیلوانیا در خانوادۀ هنریِ پائولین وابر به‌دنیا آمد. اگرچه او تحصیلات خود را در رشته مالی از دانشگاه پنسیلوانیا آغاز کرد، اما با شروع جنگ جهانی دوم، دانشگاه را ترک کرد تا در ارتش ثبت‌نام کند. از سال ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۵، وابر به‌عنوان گروهبان ستاد در ارتش امریکا خدمت کرد. بلافاصله پس از پایان جنگ، او به تحصیلات خود در کالج هنر فیلادلفیا بازگشت. وابر فارغ‌التحصیل شد و در سال ۱۹۵۱ مدرک خود را دریافت کرد.
پس از فارغ‌التحصیلی، وابر کار خود را به‌عنوان یک هنرمند تجاری آغاز کرد. اندکی بعد شروع به تصویرسازی و نوشتن کتاب‌های کودکان کرد. برنارد در سن ۲۸ سالگی با اتل برنشتاین ازدواج کرد و این زوج به شهر نیویورک نقل مکان کردند و صاحب سه فرزند شدند. وقتی فرزندانش جوان بودند، وابر در بخش هنری یک انتشارات کار می‌کرد و کتاب‌های خود را در شب و آخر هفته می‌نوشت.[نیازمند منبع]
به قیصر یکی نامه بنوشت شاه ازان باد وباران وابر سیاه
سپهر مرتبه وابر دست و بحر نوالی کز ابر مرحمت اوست کشتزار امل تر