هید

معنی کلمه هید در لغت نامه دهخدا

هید. [ هََ / هَِ ] ( اِ ) چیزی باشد که برزگران به آن خرمن کوفته بباد دهند تا کاه از دانه جدا شود. ( از برهان ) ( آنندراج ). غله برافشان. ( انجمن آرا ). پنجه. شانه ( در تداول مردم قزوین ).
هید. [ هََ ] ( ع ص ) مضطرب. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). پریشان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( اِ ) جنبش. || زجری است مر شتر را. هاد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || هید حالک ؛ چسان است حال تو. ( منتهی الارب ). || ایام هید؛ روزهای مَوَتان که در جاهلیت بود. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || کسی که دور دارند او را و یکسو کنند بجهت چرکینی جامه وی. ( منتهی الارب ). || ( مص ) هاد. ترسانیدن و رنج رسانیدن و جنبانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ) ( المصادر ). || اصلاح کردن. || از جای برکندن. یقال : «هِدْه ُ یا رجل »؛ أی اَزِلْه ُ عن موضعه. || ویران کردن. ( از اقرب الموارد ). || برگردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || زجر کردن. ( منتهی الارب ) ( المصادر زوزنی ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || بانگ برزدن شتر را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

معنی کلمه هید در فرهنگ عمید

چهار شاخ که با آن خرمن کوفته را به باد می دهند تا کاه از دانه جدا شود.

معنی کلمه هید در فرهنگ فارسی

مضطرب جنبش

جملاتی از کاربرد کلمه هید

در هجدهم تیر ماه ۱۳۷۹، مصادف با هشتم ژوئیه سال ۲۰۰۰ میلادی، او بر اثر سرطان لوزالمعده درگذشت و جسد او تا به امروز به روش سرمازیستی در بنیاد ادامه حیات آلکور در سکاتزدیل، آریزونا نگه‌داری می‌شود. او در زمان مرگ توافق‌نامه‌ای برای انجام این کار نداشت، بنابراین هیچ‌کدام از اعضای تیم آلکور در زمان مرگ او، بر بالینش حاضر نبودند. او اولین فردی بود که از تکنولوژی جدید سرماسپاری با استفاده از موادمحافظ سرمازدگی سود برد. او در نیواسکول، دانشگاه کالیفرنیا لس‌آنجلس و دانشگاه بین‌المللی فلوریدا به تدریس پرداخت و در سمت مشاور شرکت‌های لاک هید و جی سی پنی نیز به فعالیت مشغول بود.