هم کیش

معنی کلمه هم کیش در لغت نامه دهخدا

هم کیش. [ هََ ] ( ص مرکب )دو تن که پیرو یک کیش و یک مذهب باشند :
که بر جندشاپور مهتر تویی
هم آواز و هم کیش و همسر تویی.فردوسی.از آن کاو هم آواز و هم کیش توست
گمان بر که قیصر به تن خویش توست.فردوسی.بدو گفت خسرو کنون خویش توست
بر آن برنهادم که هم کیش توست.فردوسی.که نزد خدایان ما بار نیست
نه هم کیشی ایدر تو را کار چیست ؟اسدی.رفت گبری پیش گبری گفت هم کیش توام
گبر گفت ار چون منی پس بر میان زنار کو؟سنائی.

معنی کلمه هم کیش در فرهنگ عمید

دو تن که یک دین و یک مذهب داشته باشند، هم مذهب.

معنی کلمه هم کیش در فرهنگ فارسی

( صفت ) دارای همان دین همدین : رفت گبری پیش گیری گفت هم کیش توام گبر گفت ار چون منی پس بر میان زنار کو. ( سنائی )
هم مذهب، هم دین، دوتن که یک مذهب داشته باشند

جملاتی از کاربرد کلمه هم کیش

برهان چو آرد پیش من برهان بود هم کیش من حق را باو گویم تمام علم این تقاضا می‌کند
ازان کو هم‌آواز و هم کیش اوست گمانند قیصر بتن خویش اوست
رفت گبری پیش گبری گفت هم کیش توام گبر گفت ار چون منی پس بر میان زنار کو
تویی تویی هم کیش من هم کیش من تویی تویی هم خویش من هم خویش من
آخر به من آن مغ بچه هم کیش برآمد وان کافر بیگانه به من خویش برآمد
بدو گفت مریم به خون خویش تست بران برنهادم که هم کیش تست
برپایهٔ داستان‌های گذشته، اگر یک مسیحی یک غریبه در راه می‌دید، گاهی فرد مسیحی یک کمان (ماهی ساده شده) بر روی خاک می‌کشید اگر غریبه مسیحی بود کمان دیگر را می‌کشید و ماهی را کامل می‌کرد و آن دو می‌فهمیدند که هم کیش اند. استفادهٔ امروزی از نماد و مهر ماهی به آن دوران بازمی‌گردد.