هم پیوستگی

معنی کلمه هم پیوستگی در فرهنگستان زبان و ادب

{coupling phase, coupling} [زیست شناسی-ژن شناسی و زیست فنّاوری] وضعیتی که در آن دو دگرۀ بارز و نهفتۀ دو ژن متفاوت به هم پیوسته هستند متـ . آرایش سیس، آرایش ورسو cis configuration آرایش هم پیوستگی coupling configuration
{equicontinuity} [ریاضی] فرمول دار

جملاتی از کاربرد کلمه هم پیوستگی

بارش بیشتر به وسیله فرایند برگرون شکل می‌گیرد تا به شکل به هم پیوستگی برخوردی.
به هم پیوستگی برخوردی توصیف می‌کند که چگونه باران در ابرهای گرم شکل می‌گیرد. ابرهای گرم ابرهایی هستند که در زیر سطوح منجمد کننده جو جاگیر شده‌اند.
به همین ترتیب، فرایند به هم پیوستگی برخوردی تنها زمانی می‌تواند کار کند که ابرها حاوی قطرات مایعی باشند که اندازه شان به‌طور متوسط بزرگتر از ۰٫۰۲ میلیمتر است. از آنجایی که همه ابرها چنین نیستند، همه آنها قادر به تولید بارش با به هم پیوستگی برخوردی نیستند.
از محبت نیست انجم رابه هم پیوستگی چرخ می ساید زروی خشم دندان را به هم
ابرهایی که کم عمق یا باریکند برای به هم پیوستگی برخوردی مناسب نیستند، زیرا فاصله کافی وجود ندارد تا قطره‌های باران با بقیه قطره‌ها برخورد کنند و به اندازه کافی رشد کنند تا از درون ابر سقوط کنند. ابرها با عمق عمودی زیاد بهتر باران تولید می‌کنند.