هم نمک

معنی کلمه هم نمک در لغت نامه دهخدا

هم نمک. [ هََ ن َ م َ ] ( ص مرکب ) همسفره و هم خوان. ( آنندراج ). دو تن که با هم نان و نمک خورند. همنشین. دوست.

معنی کلمه هم نمک در فرهنگ عمید

دو یا چندتن که با هم نان ونمک خورده باشند.

معنی کلمه هم نمک در فرهنگ فارسی

( صفت ) دویا چندتن که باهم نان ونمک ( غذا ) خورند ( نسبت بهم ).

جملاتی از کاربرد کلمه هم نمک

شب و روز با هم نمک می‌خورند ازان تشنه خون یکدیگرند
ای لب میگون تو هم شکر و هم شراب وی دل پرخون من هم نمک و هم کباب
داد ازخنده های یار اسیر هم نمک هم نمک فروش خود است؟
وه! چه شورانگیزی، این شیرین پسر؟ هم نمک می ریزد از تو، هم شکر
والله کو یوسف است بشنو از من از آنک بودم با یوسفی هم نمک و هم چهه
هم شکری تو هم نمک با تو چه نسبت آب را چند به رغم دوستان دشمن خویش پروری
پیش حریف از حدیث خویش و دل من هم نمک آورده، هم کباب گرفته
روی ساقی خوان جان وز چهره و گفتار و لب هم نمک هم سرکه هم حلوا ز خوان انگیخته
با آب شور کعبه نگردیم هم نمک تا یک دم آب تلخ بود در کنشت ما