هم قدر
معنی کلمه هم قدر در فرهنگ عمید
جملاتی از کاربرد کلمه هم قدر
نمیگردد سپهر الا به حکم رای درویشان قضا و هم قدر دارند سر در پای درویشان
هم اثر آفتاب هم قدر آسمان شاه عطارد دبیر ماه زحل پاسبان
پیش قدر تو قضا و هم قدر لابهای از ناتوانی میکند
ای جلال و قدر تو دانسته تو در ازل هم قدر تو دانسته تو
تا که طغرا از که داری در نهان آن خط سبز که قضا و هم قدر اندر خط تسخیر تست
کی شود پیراهنت هم قدر قد تو چو تو از گریبان کاست کردی آنچه در دامن زدی
هم قضا را مراتب تعظیم هم قدر را نهایت تمکین
چون این دو نیز موجب اجرای کارهاست هم سوخت بر رقیه قضا هم قدر گریست
از قضا و از قدر فرمانش را گر مه نهی هم قضا خشنود باشد، هم قدر همداستان
هم رای تو اختر منیر است هم قدر تو گنبد برین است