هم خداوند
جملاتی از کاربرد کلمه هم خداوند
منت ایزد را که در صدر خراسان و عراق هم خداوند عراقی و خراسانی نشست
خدا را هم خداوند حقیقت برونست این بهمعنی از شریعت
هم خرد بخش خردمندان توئی هم خداوند خداوندان توئی
هم خداوند سخایی هم خداوند سخن هم خداوند حسامی هم خداوند حسب
هم علم دار علم وار نگونسار فسوس هم خداوند علم بی کس و بی یار دریغ
وگر خدمت شاه را درخور است مرا هم خداوند و هم خواهر است
مقصود شمس دین است هم صدر و هم خداوند وصلم به خدمت او است چون مرغزی و رازی
در جهان نبود مؤثّر جز خداوند جهان آسمان را، هم خداوند جهان کرد آسمان
ذل و عز تو و خصمت ازلی بوده بلی هم خداوند معز است و خداوند مذل
با وجود این مراتب، از جمله مالی که هم خداوند عطا فرمود، قلیلی را که از برای جمعی بینوا مقرر فرموده واضعاف آن را در دنیا و آخرت وعده نموده نمی دهند او نخواسته به ایشان داد زهی بی حیائی که او خواسته باشد و کسی ندهد و او را یک ده داده باشد بسی بی شرمی که از ده، یکی را بخل ورزد.