هم بست
جملاتی از کاربرد کلمه هم بست
دروغی چند بر هم بست فیروز که میدانست مکر آن سیه روز؟
دریغ اما، که هم بست آسمان دستم ز هر کاری؛ همم راه نفس، کز دست او بر ناورم شیون!
رشتهٔ کاینات در هم بست پس سر رشته در میان گم کرد
جامه بر کند و جمله بر هم بست خویشتن گِرد کرد و در خُم جَست
آسودگی چو ریگ روانم چه ممکن است پای طلب گر آبله هم بست میرود
گرچه با شعر نیز بر هم بست طبع تو در مدایح تو زمام
عشق بشد عرش و به کرسی نشست عشق به هم بست و ز هم برشکست
جهانجوی هم بست صف سپاه دل آکنده از کین هیتال شاه