هم بالین. [ هََ ] ( ص مرکب ) دو تن که در کنار یکدیگر آرامند. همسر. جفت. || هر دو چیز که در کنار هم قرار گیرند : درخت ساده از دینار و از گوهر توانگر شد کنون با لاله اندر دشت هم بالین و بستر شد.فرخی.
معنی کلمه هم بالین در فرهنگ فارسی
دو تن که در کنار یکدیگر آرامند همسر
معنی کلمه هم بالین در فرهنگستان زبان و ادب
{concubine} [مطالعات زنان] مرد یا زنی که بدون ازدواج با مرد یا زنی دیگر زندگی می کند
جملاتی از کاربرد کلمه هم بالین
این سر پر شور کز قسمت نصیب من شده است زود خواهد کرد با منصور، هم بالین مرا
در این سفر هم بالین و هم دوالین او را همراهی میکردند.
ترا چون خاک خواهد بود آخر بستر و بالین در ایام حیات از خاک هم بالین و بستر کن
جمال خوب کی باشد پری را؟ که شب با روز هم بالین نباشد
روزگاری شد که هم بالین خواب راحتیم تیرهبختی بر سر ما سایهٔ دیوار بود