هریمن

معنی کلمه هریمن در لغت نامه دهخدا

هریمن. [ هََ م َ ] ( اِ ) اهریمن. ( مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی ص 157 ). مخفف اهریمن. ( حاشیه برهان چ معین ). رجوع به اهریمن شود.

معنی کلمه هریمن در فرهنگ عمید

= اهریمن

جملاتی از کاربرد کلمه هریمن

خدایگان فرشته فر هریمن کش ز گردن دل پرمحنتم گشود رسن
نبشته بود در آن شهریار ملک ستان که ای امیر هریمن کش فریشته فر
برای استالین پیامی فرستادم که اگر ایران را تخلیه نکند، من سپاهیان آمریکا را وارد صحنه خواهم کرد… این پیام را برای آوریل هریمن (سفیر آمریکا در شوروی که مأمورتش پایان یافته بود) فرستادم تا شخصاً به استالین تسلیم کند.
خبرنگاران بلافاصله با آوریل هریمن تماس گرفتند و از او در اینباره نظر خواستند. پاسخ هریمن این بود که «نه تنها چنین پیامی را به یاد نمی‌آورم، بلکه در آن هنگام (مارس ۱۹۴۶) در مسکو نبودم و از راه آسیای دور به آمریکا مراجعت می‌کردم.
کامروز هریمن را زی تخته شتاب است
خشک شد زمزم پاکیزهٔ جان ناگه شستشو کرد هریمن چو درین زمزم
نمیدانم سلیمان یا هریمن شد از از روز ازل نقش نگینم