هرمود
معنی کلمه هرمود در دانشنامه عمومی
پس از مرگ برادرش بالدر، فریگ در جستجوی دلاوری بود که بتواند با هل، فرمانروای سرزمین مردگان روبرو شود و برای بازگشت پسرش به دنیای زندگان به او التماس کند. در این بین هرمود شجاع و دلاور، داوطلب شد این مأموریت خطرناک را انجام دهد. سپس سوار بر اسلیپنیر، اسب فوق العاده اودین شده و به سمت دنیای مردگان به راه افتاد. وقتی به دروازه های ورودی هل هایم رسید، یک راست بر روی آن ها پرید و وارده سالن بزرگ مردگان شد. در آنجا بالدر را یافت و به هل برای آزاد کردن او التماس کرد. هل تقاضای او را تحت یک شرط پذیرفت: هرآنچه که در دنیا وجود دارد، زنده یا مرده باید برای بالدر عزاداری نمایند. اما اگر یک چیز هم برای او سوگواری نکند، او بالدر را تا ابد در سرزمین مردگان نگاه خواهد داشت. هرمود سریعاً به دنیای زندگان بازگشت و شرایط هل را برای ایزدان بازگو کرد. با توجه به محبوبیت بالدر، در نظر ایزدان شرط ساده ای به نظر می رسید و همه در جهان با کمال میل برای او گریستند. همه جز یک تن که گریه تمام جهان را بی اثر نمود؛ لوکی خود را به صورت ماده غولی درآورد و از گریه کردن برای بالدر سرباز زد و لذا بالدر تا اتمام جهان در دنیای مردگان باقی ماند.
هرمود (لارستان). هُرمود روستایی از توابع دهستان صحرای باغ در بخش صحرای باغِ شهرستان لارستان استان فارس در ایران است. این روستا در جنوب استان فارس و در۴۵ کیلومتری شهر لار، واقع شده است. دین مردم هرمود اسلام اهل سنت شافعی است.
هرمود در دهستان صحرای باغ قرار دارد. بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۰، جمعیت این روستا ۴۷۲ نفر ( ۱۰۶ خانوار ) بوده است که از این تعداد، ۲۳۱ نفر را زنان و ۲۴۱ نفر را مردان تشکیل داده اند.
از صحرای هرمود، صحرای سردشت خیلی معروف بوده است که نام سردشت در کتاب های تاریخی نیز آمده است، و کوه هرمود هم خیلی جای خوبی است در تابستان گرم هوای بسیار خنکی دارد، سردشت در ۳ کیلومتری شرقی روستای زروان قرار دارد، که جاها و خانه های قدیمی و نخلستان و آب انبار ( برکه ) در آن بسیار دیده می شود.
• منطقه حفاظت شده هرمود
جملاتی از کاربرد کلمه هرمود
در حالی که خدایان مشغول عزاداری برای بالدر بودند، اودین فرزند دیگرش، هرمود دلاور را سوار بر سلیپنیر به سوی هل، الهه دنیای مردگان فرستاد تا به التماس از او بخواهد که بالدر را به دنیای زندگان بازگرداند. هل تقاضای خدایان را تحت یک شرط پذیرفت: هرآنچه که در دنیا وجود دارد، زنده یا مرده باید برای بالدر عزاداری و شیون نمایند. با توجه به محبوبیت بالدر کار ساده به نظر میرسید و همه در جهان با کمال میل برای او گریستند. همه جز یک تن که گریه تمام جهان را بی اثر نمود: لوکی خود را به صورت ماده غولی درآورد و از گریه کردن برای بالدر سرباز زد و لذا بالدر در دنیای مردگان باقیماند.