معنی کلمه هرزه گردی در لغت نامه دهخدا هرزه گردی. [ هََ زَ / زِ گ َ ] ( حامص مرکب ) بیهوده گردی. بی سبب و بی هدف و اراده راه پیمودن : بخیه کفشم اگر دندان نما شد عیب نیست خنده آرد کفش من بر هرزه گردیهای من.صائب.
معنی کلمه هرزه گردی در فرهنگ فارسی عمل هرزه گرد : (( هرزهگردی وبادهپیمایی عاقبت میکشد برسوایی . ) ) (ضیائ اصفهانی )
جملاتی از کاربرد کلمه هرزه گردی دل به جا از هرزه گردی های آن بیباک نیست وقت قمری خوش که سرو پایداری داشته است گر حیا گیرد هوس آیینهدار آبرو است چون هوا از هرزه گردی منفعل شد، شبنمست پشیمانی بود در هرزه گردی پشیمانی بود در سو به سوئی گفتم ای دل در کجائی هرزه گردی تا به کی کی دلی غیر از تو هرگز صاحبش را خوار داشت پا بفرسای در ره طلبش پا همین بهر هرزه گردی نیست نبودی پیشه اش جز هرزه گردی خنک بر خاطر مردم ز سردی کی حال فتاده هرزه گردی داند بیدرد کجا لذت دردی داند امروز از عذار تو رفتست نور حسن از هرزه گردی تو نمانده شعور حسن خانه بر دوشی نمی داند چو عاشق گردباد هرزه گردی همچو او در دامن صحرا کم است بی پا و سران که هرزه گردی دارند بر مرکب وهم، ره نوردی دارند