معنی کلمه هرجان در لغت نامه دهخدا
هرجان. [ هََ رَ ] ( اِخ ) دهی است میان جنوب و مشرق فهلیان در دو فرسخی آن. ( از فارسنامه ناصری ).
هرجان. [ هََ رَ ] ( اِخ ) دهی است در فاصله کمتر از سه فرسخ از تبریز در میان جنوب و مشرق آن. ( از فارسنامه ناصری ).
هرجان. [ ] ( اِخ ) دهی بوده است از دهستان کوهستان ، از بخش کلارستاق تنکابن. ( از مازندران و استرآباد رابینو ص 146 از ترجمه فارسی ).