هرات بر

معنی کلمه هرات بر در لغت نامه دهخدا

هرات بر. [ هََ ب َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان اوشیان شهرستان رودسر که در 27 هزار و پانصدگزی جنوب خاوری رودسر و پنج هزارگزی چابکسر واقعشده و جلگه ای معتدل و مرطوب و دارای 100 تن سکنه است. محصول عمده آن برنج ، چای ، لبنیات و کار مردم زراعت و گله داری است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
هرات بر. [ هََ ب َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان رحیم آباد شهرستان رودسر که در 18 هزارگزی جنوب رودسر و 6 هزارگزی باختر رحیم آباد واقع شده و جایی معتدل و مرطوب و دارای 80 تن سکنه است. محصول عمده اش برنج و چای است. این ده در کنار راه شوسه اشکور قرار گرفته است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
هرات بر. [ هََ ب َ ] ( اِخ ) نام یکی از دهات گلیجان تنکابن بوده است. ( از مازندران و استرآباد رابینو ترجمه فارسی ص 142 ). دهی است از دهستان خرم آباد شهرستان شهسوار واقع در 12 هزارگزی جنوب شهسوار و کنار رودخانه سه هزار. جایی جنگلی و کوهستانی است و 180 تن سکنه دارد. محصول عمده اش برنج و چای است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

جملاتی از کاربرد کلمه هرات بر

کاش ز خاک هرات بر لب آب فرات بختی بخت افگند رخت من و بخت من
بی‌بی‌سی فارسی طی گزارشی پس از پایان سرمای شدید اعلان کرد که تقریباً بیشتر آسفالت جاده‌های هرات بر اثر یخبندان تخریب شده‌اند.
چون در راندن تاریخ‌ بدان جای رسیدم که این دو سوار، خیلتاش و اعرابی‌ بتگیناباد رسیدند با جواب نامه‌های حاجب بزرگ، علی قریب در باب قلعت کوهتیز و امیر محمّد، مثال بر این جمله بود و ببگتگین حاجب داد و لشکر را گفت: فردا شمایان‌ را مثال داده آید که سوی هرات بر چه جمله باید رفت، آن سخن را بجای ماندم‌، چنانکه رسم تاریخ است که فریضه‌ بود یاد کردن اخبار و احوال امیر مسعود در روزگار ملک‌ برادرش، محمّد بغزنین، و پیش گرفتم و راندم از آن وقت باز که وی از سپاهان برفت تا آنگاه که بهرات رسید، چنانکه خوانندگان را معلوم گردد سخت بشرح‌ . و اکنون پیش گرفتم رفتن لشکر را از تگیناباد فوج فوج و حاجب بزرگ، علی را بر اثر ایشان‌ سوی هرات و آنچه رفت در هر بابی تا دانسته آید و مقرّر گردد که من تقصیر نکرده‌ام.