هدیت

معنی کلمه هدیت در لغت نامه دهخدا

هدیت. [ هََ دی ی َ ] ( ع اِ ) هدیه. پیشکشی. تقدیمی.آنچه به دوستی فرستند در شادی و تهنیت :
نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به
که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی.سعدی.رجوع به هدیةشود.
هدیة. [ هََ دی ی َ ] ( ع اِ ) یکی از هَدی . ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). قربانی که به مکه فرستند. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || عروس. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || تحفه و ارمغان. ج ، هدایا، هداوی [ هَُ / هَِ وا ]. ( منتهی الارب ). آنچه به کسی فرستند از عطا. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). آنچه گرفته شود بدون شرط بازدادن. ( تعریفات ). چیزی که بخشایش شود برای ازدیاد محبت و دوستی و به منظور بزرگداشت جانب پذیرنده ،بخلاف صدقه که فقط برای قربت به حق و لوجه اﷲ باشد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون از جامع الرموز ). پیش کشی.
هدیة. [ هَِ دْ ی َ ] ( ع مص ) راه راست نمودن کسی را. ( منتهی الارب ). ارشاد. ( اقرب الموارد ). || یافتن راه را. ( منتهی الارب ). استرشاد. ضد ضلال. ( اقرب الموارد ). رجوع به هدایت و هدایة شود.
هدیة. [ هََ دْ ی َ / هَِ دْ ی َ / هَُ دْ ی َ ] ( ع اِ ) روی و جهت. هدیةالامر؛ روی و جهت کار. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || کار. ( منتهی الارب ).
هدیة.[ هََ دْ ی َ ] ( ع اِ ) یکی از هَدْی ْ. || سیرت. ( منتهی الارب ). طریقت و سیرت. ( اقرب الموارد ).
هدیة. [ هَُ دَی ْ ی َ ] ( اِخ )جایی است در حوالی یمامه و ابوزیاد کلابی گوید: از آبهای ابوبکربن کلاب الذئبه است و ریگزار آنهم به وی منسوب است و آن را رمل الهدیه گویند. ( معجم البلدان ).

معنی کلمه هدیت در فرهنگ فارسی

(اسم ) هدیه : (( نظری بدوستان کن که هزارباراز آن به که تحیتی نویسی وهدیتی فرستی . ) ) ( سعدی )

جملاتی از کاربرد کلمه هدیت

رو ببراین شعر را به رسم هدیت نزد مشیر جهان امیر مظفر
لا تزغ قلبا هدیت بالکرم واصرف السؤ الذی خط القلم
به دنیا فرستاده زی شاه چونان هدیت به درگاه خاقان ز قیصر