هامون نورد

معنی کلمه هامون نورد در لغت نامه دهخدا

هامون نورد. [ ن َ وَ ] ( نف مرکب ) دشت پیما. صحرانورد. هامون گذار. هامون بر. بیابان سپر. بادیه پیما. آنکه در دشت و بیابان سفر کند. ( ناظم الاطباء ) :
یکی سیل رفتار هامون نورد
که باد از پی اش بازماندی چو گرد.سعدی ( بوستان ).هامون نوردی بارکش وز ره به دندان خارکش
راحت ده و آزارکش چون صوفیان بی حیل.رضاقلی خان هدایت.

معنی کلمه هامون نورد در فرهنگ عمید

صحرانورد، بیابان گرد، هامون بر، هامون سپر، هامون گذار.

معنی کلمه هامون نورد در فرهنگ فارسی

(صفت ) هامون بر هامون گذار

جملاتی از کاربرد کلمه هامون نورد

باد شتاب و کوه درنگ تو زیر ران هامون نورد باره جیحون گذار باد
به پویه درآورده هامون نورد به که پیکر از که برآورده گرد
ای یل هامون نورد ای سرکش جیحون گذار از تو جیحون گشت هامون روز جنگ و وقت کار
تو حمله کردی و آهخته گرز مسعودی بر آن تکاور هامون نورد کوه گذار
در زمانه ز گفت های منست شعر هامون نورد و کوه گذار
زمان تا زمان بادِ هامون نورد ببستی درو چشم و چشمه ز گرد
یکی سیل رفتار هامون نورد که باد از پیش باز ماندی چو گرد
به دستی تیغ چون آب و به دستی رمح چون آتش برانگیزی تکاور دلدل هامون نورد از جا
شتابان زمین کوب هامون نورد نهان کرد گردان گردون ز گرد
ز هامون برانگیخت هامون نورد نهان کرد گردون گردان ز گرد