هاز

معنی کلمه هاز در لغت نامه دهخدا

هاز. ( اِ ) گیسوی تابداده و بافته. ( ناظم الاطباء ).
هاز. ( فعل امر ) یعنی بدان ، به زبان پارسیان. ( اوبهی ). بدان ، یعنی بزیان مسپار. قریع گوید :
ای پسر جور مکن کارک ما دار بساز
به از این کن نظر و حال من و خویش به هاز.( از لغت فرس ص 187 ).رجوع به هازیدن شود.
هاز. [ هازز ] ( ع ص ) کوکب هاز؛ ستاره جنبان درخشان. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه هاز در فرهنگ فارسی

(اسم ) ریش. هازیدن
کوکب هاز ستاره جنبان درخشان .

جملاتی از کاربرد کلمه هاز

برای داشتن یک انتخاب دسته جمعی یکی از قواعد فراگیر در نظام‌های دموکراسی رأی اکثریت است. هاز آنجا که امکان تحقق دموکراسی کامل و مستقیم در شرایط کنونی وجود ندارد، از روش دموکراسی مبتنی بر نمایندگی بر اساس رأی اکثریت بکار می‌رود. اما در اینجا نخست بر دموکراسی مستقیم تمرکز می‌کنیم که در آن رای‌دهندگان به‌طور مستقیم به نفع یا ضرر پروژه‌های دولتی رأی می‌دهند.