نوبهاران. [ ن َ / نُو ب َ ] ( اِ مرکب ) هنگام بهار. فصل بهار : به نوبهاران بستای ابر گریان را که از گریستن اوست این زمین خندان.رودکی.نشاید باز چشم نوبهاران چو بندد برف راه کوهساران.فخرالدین اسعد.
معنی کلمه نوبهاران در فرهنگ عمید
موسم بهار، وقت بهار.
معنی کلمه نوبهاران در فرهنگ فارسی
موسم بهار، وقت بهار هنگام بهار ٠ فصل بهار ٠
جملاتی از کاربرد کلمه نوبهاران
ز اقبال کریمان آبرو گوهر شود صائب لب خواهش به ابر نوبهاران چون صدف وا کن
به نوبهاران بستای ابر گریان را که از گریستن اوست این زمین خندان
به خاک کشتهای کز ابر رحمت باج میگیرد تغافلهای ابر نوبهاران تازگی دارد
گفت از این اندیشه بگذر رو مکن سوی سفر خاصه فصل نوبهاران خاصه حال اختیار
خورد ز کاسه سائل می نشاط کریم بود ز ساغر گل روی نوبهاران سرخ
نسیم نوبهاران بر دماغم بار میگردد گل بیخار در پیراهن من خار میگردد
ز شوخی ها به برق نوبهاران نسبتی دارد که می ریزد چو باران خون و خندان است شمشیرش
به جوش آورد باد نوبهاران خون عالم را اگر چون غنچه از اهل دلی، دریاب این دم را
دل آزاده ما هم زبرگ عیش می بالد لباس سرو را گر نوبهاران تازه می سازد
دام زیر خاک شد رگ در تنم از خاکمال تا چو سیل نوبهاران واصل دریا شدم