نفسها

معنی کلمه نفسها در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَّفْسِهَا: خودش - نفسش - جانش (کلمه نفس در اصل به معنای همان چیزی است که به آن اضافه میشود مثلاً "نفس الانسان" یعنی خود انسان و"نفس الحجر" یعنی خود سنگ است)
معنی أَنفُسُ: جانها-نفسها
معنی نُّفُوسُ: نفسها - جانها(کلمه نفس در اصل به معنای همان چیزی است که به آن اضافه میشود مثلاً "نفس الانسان" یعنی خود انسان و"نفس الحجر" یعنی خود سنگ است)
ریشه کلمه:
نفس (۲۹۸ بار)ها (۱۳۹۹ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه نفسها

نقاب از آه من بردار و چاک دل تماشاکن حجابی نیست جزگرد نفسها صبح عریان را
به بیکاری نفسها سوختم با دل سیه کردم ز دود شمع آخر سرمه‌دان شد کلبهٔ تنگم
گفتگو عمری نفسها سوخت تا انجام کار همچو شمع ‌کشته در زیر زبان پنهان شدیم
کرده این نفسها بجمله فدی ساخته از قالب و نفوس غدی
ندارد ساز هستی غیر آهنگ گرفتاری ز تحریک نفسها شور زنجیر است درگوشم
در ریاضت نفسها را سوخته دیده اغیار بر هم دوخته
از وحشت نفسها دریاب حسرت دل بانگ جرس نهان نیست در گرد کاروانی
تا هست مددهای نفسها ز هواها پیشین نفس دشمن تو بازپسین باد
بجز مردن علاج ما و من صورت نمی‌بندد تب شور نفسها در کفن دارد تباشیری
سحر گاهی نوای نی به‌گوشم زد که ای غافل نفسها ناله‌ گردد تا رسد سازی به آهنگی