نفاط

معنی کلمه نفاط در لغت نامه دهخدا

نفاط. [ ن َ ] ( ع اِ ) نَفّاط. ( منتهی الارب ). رجوع به نَفّاط شود. || فتیله چراغ. || شمع و مشعل. ( ناظم الاطباء ).
نفاط. [ ن َف ْ فا ] ( ع اِ ) جائی که از آن نفت بیرون آید. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). محل استخراج نفت. ( از اقرب الموارد ). نَفاط. ( منتهی الارب ). || نوعی از چراغ که بدان چراغ دیگر افروزند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نَفاط. ( منتهی الارب ). || ظرفی است مسی که بدان نفط را اندازند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( ص ) کسی که در نفاط [ ظرف مسی که بدان نفط اندازند ] نفت ریزد. || فروشنده نفت. ( ناظم الاطباء ). || اندازه و پرتاب کننده نفط. ( از اقرب الموارد ). نفت انداز. آتش باز. ج ، نَفّاطَة. رجوع به نفاطة شود :
نفاط برق روشن و تندرش طبل زن
دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب.رودکی.چو قصاب ازغضب خونی نشانی
چو نفاط از بروت آتش فشانی.نظامی.می درد می دوزد این خیاط کو
می دمد می سوزد این نفاط کو.مولوی.بر درت تیغ بید و تخت چمن
برق نفاط و رعد مقرعه زن.( ترجمه محاسن اصفهان ص 105 ).

معنی کلمه نفاط در فرهنگ عمید

کسی که به وسیلۀ منجنیق گوی های مشتعل آغشته به نفت را به سوی دشمن پرتاب می کرد، نفت انداز: نفاط برق روشن و تندرْش طبل زن / دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب (رودکی: ۴۹۲ ).

معنی کلمه نفاط در فرهنگ فارسی

کسی که نفت ازمعدن استخراج میکند، نفت فروش، نفاطه، نفاطون درقدیم دستهای ازسپاهیان بوده اند
(صفت ) ۱ - کسی که قاروره های مشتعل نفط ( نفت ) را بسوی دشمن پرتاب میکرد نفت انداز : نفاط برق روشن و تندرش طبل زن دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب . ( رودکی .چا.نف.ج ۳ ص ۲ ) ۹۶۹ - آنکه نفت را مشتعل سازد : هیزم فراوان ( آوردند ) و نفاطان بیامدند و آتش در آن هیزم زدند. ۳ - آنکه نفط ( نفت ) از معدن استخراج کند .
جائی که از آن نفت بیرون آید . محل استخراج نفت . یانوعی از چراغ که بدان چراغ دیگر افروزند . یا ظرفی است مسی که بدان نفط را اندازند . یا کسی که در نفاط نفت ریزد . یا فروشند. نفت .

جملاتی از کاربرد کلمه نفاط

می‌درد می‌دوزد این خیاط کو می‌دمد می‌سوزد این نفاط کو