معنی کلمه نعلک در لغت نامه دهخدا
هزاران بزرگان خسروپرست
رکاب بلورین و نعلک به دست.اسدی ( جهانگیری ). || نعلک گوش ؛ گوشواره. ( هفت پیکر چ وحید ص 174 ) :
نعلک گوش را چو کردی ساز
نعل در آتشم فکندی باز.نظامی.ز نعلک های گوش گوهرآویز
فکندی لعل ها در نعل شبدیز.نظامی.