جملاتی از کاربرد کلمه نسترون
ز فر لاله و سوسن ز نور نور و نسترون دمن چون وادی ایمن چمن چون سینهٔ سینا
می تواند آتشم گلشن کند شعله ها را شاخ نسترون کند
گرگ شد گویا به پیراهن زتو پیرهن شد شاخ نسترون ز تو
دشت و هامون عطر نسترون گرفت مصر و کنعان بوی پیراهن گرفت