نبض شناس. [ ن َ ش ِ ] ( نف مرکب ) طبیب که با بسائیدن نبض ، بیماری را تشخیص دهد : خصم من و شفیع تو خواهد شدن حکیم کو بس طبیب نبض شناس مهذب است.سوزنی.دست رباب را مجس تیز و ضعیف هر نفس نبض شناس بر رگش نیش عنای نو زند.خاقانی.
معنی کلمه نبض شناس در فرهنگ عمید
پزشکی که با گرفتن نبض بیمار حالت او را تشخیص دهد، نبض شناسنده.
معنی کلمه نبض شناس در فرهنگ فارسی
( صفت واسم ) پزشک که بوسیله لمس نبض حالت بیمارراتشخیص دهد: دست رباب رامجس تیزوضعیف وهرنفس نبض شناس بررگش نیش عنای نوزند. ( خاقانی .سج.۴۵۹ )
جملاتی از کاربرد کلمه نبض شناس
در اصفهان که به درد سخن رسد صائب؟ کنون که نبض شناس سخن شفایی نیست
ما نبض شناس رگ جانیم جهان را آیینه اسرار نهانیم جهان را