ناگرویدن

معنی کلمه ناگرویدن در لغت نامه دهخدا

ناگرویدن. [ گ ِ رَ دَ ] ( مص منفی ) پیروی نکردن. از پی نرفتن. ( ناظم الاطباء ). || کفر. ( ترجمان القرآن ). بی دین شدن. نگراییدن. ( ناظم الاطباء ). کفر.کفران. ( دهار ) ( از منتهی الارب ). || انکارکردن. || اعتماد نکردن. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه ناگرویدن در فرهنگ عمید

۱. ایمان نیاوردن.
۲. پیروی نکردن.

معنی کلمه ناگرویدن در فرهنگ فارسی

پیروی نکردن . از پی نرفتن

جملاتی از کاربرد کلمه ناگرویدن

وَ مَنْ کَفَرَ و هر که کافر شود و بسپاس نیندیشد فَلا یَحْزُنْکَ کُفْرُهُ اندوهگن مدار ترا نسپاسی و ناگرویدن او إِلَیْنا مَرْجِعُهُمْ با ماست بازگشت ایشان فَنُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا تا آگاه کنیم ایشان را بپاداش دادن از آنچه میکردند إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (۲۳) که اللَّه داناست بهر چه در دلهاست.