ناچیده

معنی کلمه ناچیده در لغت نامه دهخدا

ناچیده. [ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) چیده ناشده و فراهم نشده. ( ناظم الاطباء ). ناگسترده. گسترده نشده. نامرتب. نامنظم. نابسامان. که چیده و آراسته نشده است. || که از درخت چیده نشده است. نچیده. گل و میوه ای که از شاخه و درخت چیده و جدا نشده باشد.

معنی کلمه ناچیده در فرهنگ فارسی

چیده ناشده و فراهم نشده ناگسترده .

جملاتی از کاربرد کلمه ناچیده

بگشا به گل چیده و ناچیده نظر این قسمت آتش است و آن روزی باد
مرا دست هجرانت خاری نهاد گل دلگشای تو ناچیده هیچ
چند باشم زان رخ مستور، قانع با خیال؟ در گریبان تا به کی ریزم گل ناچیده را؟
چند باشم زان رخ مستور، قانع با خیال ؟ در گریبان تا به کی ریزم گل ناچیده را؟
هزار آغوش را پُر کرده از خار یک آغوش از گلش ناچیده دیار
چید دست اجل ای غنچه نورسته تر یک گل از شاخ امل دست تو ناچیده هنوز
گل ناچیده خرمن می توان کرد به گلزاری که اشکم باغبان است
اجر ناکامی از اندازه حسرت بیش است گل ناچیده این باغ گلابی دارد
سر خود را فدا کردم گل یک وصل ناچیده نمیدانم چه خارست این که من در پای خود جستم؟
ز جوش دل هنوزش ریشه در آبست پنداری به مژگان قطره خون غنچه ناچیده را ماند